هستيهستي، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

هستي من فرشته آسماني

در مورد هستي

  اول بگم گل دختري هنوز راه نمي ره از بس محتاطه جرات دست ول كردن نداره كل خونه مي چرخه ولي دست مي گيره به ديوار و مبل و غيره وقتي دستش ول مي كنه تا فهميد به جايي تكيه نداره مي شينه تنبل خانومه ديگه فرداي يكسالگي اش تازه چهار دست و پا رفت ميدونيد از روز اولي كه هستي به دنيا اومد باباجونش صداش كرد هستي سلطان حالا همه مي گن اين باورش شده سلطانه هستي جونم اينقدر محتاطه كه وقتي مي خواد پله بره پايين اينقدر فاصله ها رو اندازه ميگيره تا بلاخره پاش و بذاره پايين خلاصه كلام كه هنوز جرات قدم زدن به تنهايي نداره   عاشق شبكه هدهد اين شبكه داستان داره روزهاي اول كه من مرخصي زايمانم ...
14 بهمن 1392

هستي دليل زندگي من

براي من هيچ حسي شبيه تو نيست     كنار تو در گير آرامشم     همين ازتمام جهان كافيه      كنار تو نفس مي كشم     برام هيچ حسي شبيه تو نيست     تو پايان هر جستجوي مني     تماشاي تو عين آرامشه     تو زيباترين آرزوي مني   دليل زندگيم هستي من ...
14 بهمن 1392

كتاب خوندن هستي خانوم

دوستاي عزيزم اين مدت خيلي درگيرم نتونستم بيام ازهمه دوستام كه محبت دارن و بهم سر مي زنن ممنونم سرم خلوت شد جبران مي كنم اينم هستي خانومم كه داره كتاب مي خونه   اينم كتاب كودكي من كه من از فروشگاه خريدم كه در مورد بچه داري بيشتر ياد بگيرم ...
7 بهمن 1392

تصاوير خاطره انگيز

سلام فكر كنم همه اين چيزها رو يادشونه و خيلي خاطره دارن دخترم براي تو مي ذارم كه بدوني اون زمان چه چيزهايي بود و چقدر با زمان شما فرق مي كنه ولي  اون زمان يه صمصيت ديگه اي بين همه بود خيلي يادش به خير كتاب فارسي كه هرسال بالاتر مي رفتيم گل هاش بيشتر مي شد اينم يكي از درسهامون بود   ا گه دوست دارين تجديد خاطره كنين بيايين ادامه مطلب خيلي خاطره انگيزه   اينم درس ي         زي زي گلو اسي پاسي درا كوتا تا به تا  يادتونه چقدر قشنگ بود اينم جيمببببببببببببببببببببببببببببببببببببو خانم...
25 دی 1392

بي خوابي شبانه هستي خانوم

هستي خانوم 3 روزه سرما خورده خيلي شديد ديشب تا صبح نخوابيده همش سرفه كرد هرچي شربت و داروهاي گياهي بهش دادم اثري نمي كنه خيلي ضعيف شده و همش بيقراري مي كنه صبح با بدبختي اومدم سر كار چشمم مي سوخت از بي خوابي ولي مجبور بودم با خودم مي گفتم مي رم استعفا مي دم خيلي خسته شدم بي خوابي شبانه خسته ام كرده دوستاي وبلاگي هركس تجربه اي داره بگه هستي مشكلي كه داره اينه با اينكه 14 ماهه هستش هنوز شبها نمي خوابه وقتي حالش خوبه هم نمي خوابه هرچي دكتر بردم مي گه طبيعييه ولي نميشه خودم از بي خوابي مريض شدم نمي دونم چيكار كنم مثلا شبها نيم ساعت مي خوابه با گريه بيدار ميشه دوباره مي خوابونمش باز 1 ساعت ...
23 دی 1392

بفرمايييد يك استكان چاي داغ

هوا سرد است يك استكان چاي داغ ميهمان ما باشيد كنار پنجره بخار گرفته چاي رفاقت من هميشه تازه دم است   هستي خانومم امروز هوا خيلي سرد شده بارون مياد  دختر نازم تو يه كم سرما خوردي گلم بايد امروز ببرمت دكتر نازنينم مهربونم مي دوني با لباس گرم اينقدر خوشگل ميشي تپلي ميشي بخاري كه روشن مي كنيم بهت گفتم اوفه نگاش مي كني خودت ميگي اوف لباتو غنچه مي كني نازنينم دوستت دارم مي ري نزديكش مي خواي دست بزني كه من جيغ مي زنم هستي بعد سرجات ثابت ميشي شيطونكم دوستت دارم ...
21 دی 1392

ماجراهاي دومين يلدا

سلام دختر نازم يلدا هم گذشت همه چيز خوب پيش رفت ولي مامان مريض شد البته همه چيز رو برات اماده كردم ولي حال نداشتم خيلي دوست داشتم خونه خاله مرجان بريم ولي نشد از تو زياد نتونستم عكس بگيرم خوب شد تداركات قبلا انجام داده بودم كه مريضيم عود كرد لااقل يك چيزي داشتيم عكسها رو برات مي ذارم امسال دومين يلداي جيگرمنه پارسال خيلي كوچيك بودي مادربزگ فوت كرده بود هيچكس پيشمون نبود دايي ميثم و زن دايي اومدن پيش ما يك يلداي ساده و لي با همدلي فراوون اون موقع فاطمه سلما تو شكم زن دايي بود ولي اينبار ماشاله هر دو تاتون سر سفره يلداخدارو شكر به خاطر همه چيز امروز اول دي اومدن زمستون مبارك البته تو شهر خودمون نه خبري از برف نه بارون تازه داره پاييز...
18 دی 1392