در مورد هستي
اول بگم گل دختري هنوز راه نمي ره از بس محتاطه جرات دست ول كردن نداره كل خونه مي چرخه ولي دست مي گيره به ديوار و مبل و غيره وقتي دستش ول مي كنه تا فهميد به جايي تكيه نداره مي شينه تنبل خانومه ديگه فرداي يكسالگي اش تازه چهار دست و پا رفت ميدونيد از روز اولي كه هستي به دنيا اومد باباجونش صداش كرد هستي سلطان حالا همه مي گن اين باورش شده سلطانه هستي جونم اينقدر محتاطه كه وقتي مي خواد پله بره پايين اينقدر فاصله ها رو اندازه ميگيره تا بلاخره پاش و بذاره پايين خلاصه كلام كه هنوز جرات قدم زدن به تنهايي نداره عاشق شبكه هدهد اين شبكه داستان داره روزهاي اول كه من مرخصي زايمانم ...
نویسنده :
مامان هستي
15:20