هستيهستي، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

هستي من فرشته آسماني

بدون عنوان

  در سپیده دم عاشقی کسی متولد شد که...                                        صدایش آرام تر از نسیم                                                    نگاهش زیباتر از خورشید &n...
11 اسفند 1392

گذري بر روزهاي گذشته هستي

اين دو هفته اتفاقاي زيادي براي هستي خانوم افتاده كه تو زندگيش خيلي مهمه نتونستم زودتر ثبتش كنم اوليش دخملي بالاخره راه افتاد مباركككككككككككه دردونه ام هستي جمعه 26 اسفند بالاخره جرات پيدا كرد دستش ول كنه و اولين قدمهاشو برداره خيلي صحنه قشنگي بود من داشتم نماز مي خوندم كه از كنار تلويزيون دستشو ول كرد و تا كنار سجاده اومد به سجاده كه رسيد نشست اينقدر ذوق كردم بغلش كردم و بوسيدمش و خدا رو شكر كردم خدايا شكر به خاطر همه چيز و الان هستي گلم همه جاي خونه دور مي زنه و ذوق مي كنه تالاپ تالاپ مي خوره زمين فداش بشم الهي دخترم قراره عيد نوروز جشن قدم بگيريم كه همه جمع باشن نازنينم 30 بهمن تولد فاطمه سلما دختر دايي بود تازه راه افتاده بودي همش بين مه...
11 اسفند 1392

سوال امتحان يك دانشجو

امتحان گیج کننده استاد برای مسابقه ۱ـ جنگ صد ساله چند سال طول کشید؟ الف ) ۱۱۶ سال ب ) ۹۹ سال ج ) ۱۰۰ سال د ) ۱۵۰ سال او نمیتواند به این سوال جواب دهد   ۲ـ کلاه های پاناما در چه کشوری تولید میشود؟ الف ) برزیل ب ) شیلی ج ) پاناما د ) اکوادور حالا او با خجالت از دانشجویان تماشاگر درخواست کمک میکند   ۳ـ روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن میگیرند؟ الف ) ژانویه ب ) سپتامبر ج ) اکتبر د ) ...
29 بهمن 1392

پيشاپيش ولنتاين مبارك

سلامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم  دوستای خوبم ولنتاینتون مبارک...... امیدوارم همه ی عاشقادراین روزقشنگ کنارهم شادباشن...                 ...
21 بهمن 1392

ماجراهاي هستي در مورد جارو كشيدن

دختر نازنينم وقتي مي خوام جارو كنم ميايي مي چسبي به جارو هي خاموش مي كني روشن مي كني سيمشو جمع مي كني خلاصه يه جارو كشيدن ساعتها وقت مي بره چون من مجبورم ببرمت گوشه خونه بذارمت  دوباره تو چهار دست و پا خودتو مي رسوني و روز از نو روزي از نو تازه چون صداي جارو بلند هي دعواش مي كني مي گي دو  دو دو با عصبانيت به سمتش اشاره مي كني جيگر من       ...
20 بهمن 1392

مادرانگي

درست زمانی که بین همه ی اگرها و بایدها و چون و چراها مصمم میشی بشینی سر سجاده مهرش و از خدا نام مادر رو التماس کنی ، اون وقته که خدا نعمتش رو ... منتش رو بر سرت تموم میکنه و نام زیبای مادر رو برازنده باقی اسمت می کنه... قصه تنهایی روزهای زندگیت تموم میشه. .. یکی میاد که تو به لطفِ بودنش بهترین حس ها رو تجربه می کنی و به ضمانتش وام مادرانه میگیری...  خودت به میل خودت ، خودتو از دفتر الویت ها داوطلبانه خط میزنی و یه نفر رو  مادرانگی میکنی تا انتهای زندگی ... درست مثل مادرت یادم بمونه که ؛ همه ی اینا خستگی داره... نگرانی داره ... از خود گذشتگی داره ... این حذف خودها ...
20 بهمن 1392

14 ماهگيت مبارك با تاخير

دختر قشنگم 14 ماهگيت مبارك البته با چند روز تاخير عزيزم با اومدن دنياي ما عوض شد اومدنت  شادي آفرينه دوستت دارم دردونه ام کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم... او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم... او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم... او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم... او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند... او بازی می کند... کودکانه... می پرد، حرف می زند...به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید! و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دس...
19 بهمن 1392