هستيهستي، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

هستي من فرشته آسماني

پيمان 3 نفره

دخترم من و بابا  دست در دست تو مي نهيم  تا دستهاي كوچكت هيچوقت تنهايي احساس نكنه هميشه يادت باشه  مامان و بابا  بعد از خداي مهربون پشتيبان تو هستن ...
14 آبان 1392

تلويزيون نگاه كردن هستي گلي

خوشگلم عاشق برنامه هاي شبكه هد هد هستي مخصوصا فيكسي و فوكسي وقتي نگاه مي كني چنان خيره مي شي كه هيچي حواستو پرت نمي كنه از 2 ماهگي تلويزيون دوست داشتي وقتي تو كرير خوابيده بودي عمو پورنگ مي ذاشت مي خنديدي گلكم  اينجا 9 ماهگي      8 ماهگي با جديت تمام   اين يكي 7 ماهگي خسته نباشي دخترم ...
14 آبان 1392

ايام سوگواري امام حسين بر همگان تسليت باد

السلام عليك يا ابا عبدالله دختر نازنينم پارسال اين موقع ها منتظر اومدنت بودم تو سيزده محرم به دنيا اومدي يادمه روزهاي اخر بارداري ام بود نمي تونستم برم هيات چون شلوغ بود و جاي نشستن نبود و لي روز عاشورا با مامان جون رفتيم مسجد محله تا ظهر مونديم ناهار خورديم اومديم تمام دعاي اونروزم سلامتي تو بود خدا رو شكر مي كنم امروز كنارمي تو آغوشمي  خدار رو به شاهزاده علي اصغر قسم دادم كه تو سالم و سلامت دنيا بياي اومدي و با اومدنت دنيا ي منو عوض كردي با تو مي خندم بدترين غم زندگيم ناراحتي تو و همه دعايم خوشبختي تو نمي دوني چه حس خوبيه به همه مي گم اگه مي دونستم مادر شدن اينقدر قشنگه زودتر بچه دار مي شدم  هيچوقت از اينكه شبها نمي تونم...
14 آبان 1392

بازي كردن گل دخترم

اين 2 تا عكس 9 ماهگي دخترم نشون ميده    7 ماهگي قربون جديتت برم اينجا 7 ماهت بود يك روز از سر كار رفتم بازار اين جوجه رو  خريدم چقدر ذوق كردي از 6 ماهگي عروسك دوست داشتي     6 ماهگي با كمك كردن تونستي بشيني ...
13 آبان 1392

ماجراهاي خوابيدن هستي گلي

هستي نازنينم تا 4 ماهگي يك شب نخوابيدي تا صبح بيدار بودي بعد از اون شب 1 ساعت مي خوابيدي بيدار مي شدي گريه مي كردي تا اينكه گهواره امير محسن پسر دايي عبدالحسن اورديم كه شايد با اون اروم بشي اينقدر تكون مي داديم تا مي خوابيدي  دوباره نيم ساعت بعد بيدار مي شدي تكون مي خوردي سريع تكونت مي داديم بابا ديگه خسته مي شد گهواره با پاهاش تكون مي داد يه شعر باباجون بلوتوث كرده بود به موبايل بابا با اون آروم مي شدي شعررو برات مي نويسم تا يادگاري  بمون البته  هنوز شبها مي ذاريم خيلي كم خوابي  دخترم اميدوارم بزرگ شدي درست بشي مجبوريم هرجا مي ريم گهواره ببريم حالا كه گهواره برات كوچيك شده بابا برات يك گهواره بزرگ مثل تختت درست كرده كه...
13 آبان 1392

آرزويم براي دختر كوچولوم

آرزويم اينست دلت خوش باشد   نرود لحظه اي از صورت ماهت لبخند   نشود غصه دمي نزديكت لحظه هايت همه زيبا باشند از خدا مي خواهم كه تو را سالم و خوشبخت بدارد   همه عمر نباشي دلتنگ ...
11 آبان 1392