لذتي برتر از مادر شدن هست ؟
لذتی برتر از این نیست که جوانه ای در درونت بپرورانی و از آنگاه که قدمهای لرزانش را به این دنیا میگذارد
فرشته ی نجاتش شوی و نیازهای کودکانه اش را با دل و جان برآوری و روزی نه چندان دور از آن زمان که
شیره ی جانت را شبانه خسته و ناتوان در دهانش مینهی یا دست و پاهی ظریف و ناتوانش را نوازش
میکنی تا روی دو پاهای کوچکش بایستد و چند قدم تا آغوشت را،با خنده و هیجان گام بردارد و خودش
را روی وجودت رها کند گرمای تنش را حس میکنی و تو هم در شادی این گام بزرگش در آینده شریک
میشوی........
وصف ناپذیر است که زمانی به چشمهایم مینگری و با نگاه و لبخندت همراهی مرا میطلبی
یا وقتی مشغول کارهای روزانه در آغوشت گرفتهام و با تکه ای نان سرگرمت کرده ام ناگهان دل کوچکت
برایم میتپد و میخواهی خستگی ام را بزدایی و تا همیشه خاطره ای شیرین تر از تمام لقمه های عالم
برایم به یاد بگذاری....تکه نان را که با دستان کوچکت به من تعارف میکنی و نمیدانم از فکر این که به من
اندیشیده ای اشک بریزم یا بخندم.......
لذتی برتر هست؟
هستي من دوستت دارم