اولين تولد رفتن هستي
هستي جونم اولين تولدي كه تو دعوت شدي 8 ابان تولد ثنا جون بود اونروز همه فكر مي كردن تو گريه مي كني و تا آخر مهموني نمي موني ولي تو خيلي خانوم شدي بابا قبل از مهموني گفت منتظر مي مونه كه هر وقت تو گريه كردي من بهش زنگ بزنم بياد تو رو با خودش ببره ولي بر عكس شد و تا آخر مهموني مونديم وقتي اومديم خونه تو هنوز خوشحال بودي و دست مي زدي نازنينم مادر جون و بقيه تا رسيدم خونه چندين بار زنگ زدن كه حال تو رو بپرسن اينا همش به اين دليله كه ناز گل من توي هيچ مكان شلوغي اروم نمي گيره و گريه مي كنه براي همين همه نگران بودن ولي اينجوري نشد و خيلي بهت خوش گذشت بهنظر تو اجتماع بيش از دو نفرممنوعه
عكسهاي تولد و شادي كردن ناز گلم
اينم ثنا خانوم با كادوهاش اين عروسك از طرف هستي خانوم بوده قابل نداره
دس! دس ! دس ! تولدت مبارکدخترم تو با زبون
خودت مي گفتي تولدت مبارك قربون هيجانت برم
اصلا ثابت ننشستي كه يه عكس تكي ازت بگيرم
هستي جونم و اريانا دوستش
شما دو تا وروجك كيك و ول كردين دنبا ل چي هستين